پارت ۷
ادامه مطلب
ادرین:مرینت خیلی عجیب شده بود انگار اتفاقی براش افتاده بود یعنی فیلیکس چیکارش کرده بود😨😡
مرینت:این روز ها دلم خیلی درد میکرد نمیخواستم به ادرین بگم فیلیکس باهام چیکار کرده
(نویسنده :یک اتفاقی افتاده بین مرینت و فیلیکس که چند پارت دیگه معلوم میشه🙃)
ادرین:مرینت حالت خوبه این روز ها زیاد حرف نمیزنی جاییت درد میکنه اگه میخوای بریم دکتر
مرینت:نه نه هیچ اتفاقی نیفتاده نگران نباش
فیلیکس:مطمئن بودم کار ادرینه مطمئن بود دارم برات ادرین خان دارم براتتتتتتت
ا:چند هفته میگذره از اون اتفاق و فیلیکس بای حالت تنفر نگاه میکنه مرینت و و من هعی اعصابم بهم میریخت یعنی دوست داشتم بکشمم
زنگ تفریح خورد میخواستم برم پیشه مرینت که صدای اه و ناله ی مرینت میومد
رگ غیرتم زد بالا و رفتم اون جایی که صدا میومد اون اون......🤯😡😡😡😡😡
خب خب این پارت هم تموم شد
خوب دوستا ی گلم برای پارت بعد ۵تا لایک فعلا دوستون دالم بای