پارت۴ خبر مهم

kimiya kimiya kimiya · 1402/12/11 03:03 · خواندن 1 دقیقه

ادامه مطلب 

سلام بچه ها خوبین من یکم حالم خوب نبود شرمنده

م:یهو دیدم فیلیکس جلومه و منو داخل یک ماشین کرد و برد

تو راه

ف:ببین مرینت هیچکس به غیر از من نمیتونه تورو برای تو کنه فهمیدی

م:هیچی بهش نگفتم هیچی

ف:مرینت رو بردم یک خونه و زندونیش کردم تا پیشم بمونه

م:یاخداا منو زندانی کرده و تمام کارم ساختس خدایا خودت بهم کمک کن

ا:یهو دیدم یک ماشین مرینت رو برد زنگ زدم به یکی از ادم هام برن دنبالش

که یهو بهم زنگ زد ادمی بود فرستادن گفت

مرد:قربان فیلیکس پسر خاله شما مرینت رو زندونی کرده

ا:ممنونم که خبر دادی

بعد از گفت و گو

ا:میدونم باهات چیکار کنم فیلیکسسسسسس

م:حالم بد بود بیهوش شدم که یهو..